هر زمانی که دلم می گیرد
می نشینم به کناری
و به زیبایی اخلاق خدا می نگرم ...
مدتی هست دعا می خوانم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست
مدتی هست نگاهم به خداوندی اوست
نغمه ی اشک مرا گوش خدا می شنود
شاید این قفل دروغین که به بغضم زده ام
با سره نیشتر خاطره ای باز شود
شاید این گریه ی آرام ٬ فغانی بشود نیمه شبی
مرغ جانم هوس رنگ پریدن دارد
و من بنده ی رویای زمین
همه اینها سخنانی است که من می دانم
از برای غم هر روزه ی من میگویی ٬ پر از شاید و ای کاش و اگر
پر نا باوری اند
به دلم می گویم
عازم یک سفرم ٬ سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من تا به خودم
شاید این بار سفر ٬ چاره ی کارم بشود
شاید این وعده ی بیهوده به جایی برسد نیمه شبی...!
شیمیست های92 چمران...برچسب : خدا, تماشای خدا, طعم خیس اندوه , سفری باید رفت ,درد و دل , نگاه خدا, نویسنده : saeed chamran92chemist بازدید : 765